معین بهونه زندگیممعین بهونه زندگیم، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 28 روز سن داره
پیوند عشق ما پیوند عشق ما ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 4 روز سن داره

معین عشق مامان و بابا

بی خوابی مامانی

دیروز اولین روزی بود که شما سرلاک شیر و برنج خوردی( روز سه شنبه  ٢٩/٥/٩٢ ) . دیشب ساعت 12:30 شما رو بردم بزارم رو تخت خواب بیدار شدی تا ساعت 2 صبح نخوابیدی یک هفته است  شبها مامان و بی خواب می گذاری . 30/5/92   از وقتی شما به دنیا اومدی تقریبا ٣ ماه موندیم خونه آناجون بعد اینکه اومدیم خونه خودمون شمارو آوردم کنار خودم رو تخت و بابا رضا رو تبعید کردیم تو هال معین و مامانی ٢ تایی می خوابن . خدارو شکر میکنم با وجود همه سختی ها با وجود همه شب بیخوابی ها با وجود همه خستگیها با وجود همه محدودیت هایی که با وجود تو تجربه کردم با همه اینا با هر نفست خدارو هزار بار شکر میکنم  که هستی که دارمت و همه رو فراموش م...
30 مرداد 1392

چکاپ ماهانه

روز یکشبه ٢٧/٥/٩٢ من و بابا رضا شما بردیم پیش دکتر امامزادگان برای چکاپ ماهانه دکتر گفت معین شیطون تر شده ، حرکاتش بیشتر شده ، باهوشتر شده . این روزا صداهای جدیدتری از خود در می یاری خیلی شیطون شدی . تیشرتی که تن شماست کادو از طرف همسایه آناجون هست .           خسته شدی   قهر کردی عصبانی شدی ...
30 مرداد 1392

5 ماهگی

  قشنگترین بهانه ی زندگیم   ماهگیت مبارک     ١٣/٥/٩٢   فقط با این انگشتات بازی می کنی روز 23/5/92 ماهگرد 5 شما داری فرنی می خوری با این قیافه میخوای بیای بغل مامانی   ...
29 مرداد 1392

اولین گردش معین

اولین باری که با معین رفتیم جنگل فندقلو روز عید فطر 18/5/92 معین با مامانی فقط نشستن داخل چادر آخه می ترسیدم گوشای نازت درد بگیرن هوا خنک بود . سال قبل وقتی تو دلم بودی همونجا رفته بودیم حالم خیلی بد بود بوی آتیش حالم و بدتر می کرد. قرمزی رو صورتت جای بوس خاله معصوم معین با رونیا   ...
23 مرداد 1392